شرم دار آخر جفا چندین مکن


شرم دار آخر جفا چندین مکن

قصد آزار من مسکین مکن
قصد آزار من مسکین مکن
پایی از غم در رکاب آورده ام
پایی از غم در رکاب آورده ام
بیش از این اسب جفا را زین مکن
بیش از این اسب جفا را زین مکن
در غم ماه گریبانت مرا
در غم ماه گریبانت مرا
هر شبی دامن پر از پروین مکن
هر شبی دامن پر از پروین مکن
چند گویی یار دیگر می کنم
چند گویی یار دیگر می کنم
هرچه خواهی کن ولیکن این مکن
هرچه خواهی کن ولیکن این مکن
بوسه ای خواهم طمع در جان کنی
بوسه ای خواهم طمع در جان کنی
نقد کردم گیر و هان و هین مکن
نقد کردم گیر و هان و هین مکن
چون سبک روحی گران کابین مباش
چون سبک روحی گران کابین مباش
جان شیرین ناز ناشیرین مکن
جان شیرین ناز ناشیرین مکن
عشق را گویی فلان را خون بریز
عشق را گویی فلان را خون بریز
عشق را خون ریختن تلقین مکن
عشق را خون ریختن تلقین مکن
ای پسر عید ترا قربان بسی است
ای پسر عید ترا قربان بسی است
انوری را از میان تعیین مکن
انوری را از میان تعیین مکن